کد مطلب:133237 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202

درسهایی که باید گرفت
مطالعه ی آنچه در فصول گذشته كتاب، راجع به این نهضت آزادی بخش و حیاتی اسلامی خواندیم و مخصوصا در نظر گرفتن عوامل روحی طرفین قیام كربلا؛ فهرست اجمالی دروسی را باید از قیام مزبور گرفت، در دسترس ما قرار می دهد؛ ولی ما در اینجا برای یاد آوری و تذكر آنچه می تواند به عنوان بهره ی ما از انقلاب حسینی علیه السلام محسوب گردد، لختی سخن می گوییم و آنگاه وضع موجود خودمان را مورد برسی قرار می دهیم. با وقوف بر عوامل روحی قیام، دانستیم كه این، مصاف روحیات متضاد بشری و اصطكاك شدید و همه جانبه غرایز انحراف یافته و طاغی انسان با روح حقیقت خواهی و سرشت پاك انسانی میان افراد و جوامع انسانی بود كه داستان كربلا را به وجود آورد و می دانیم كه این انحرافات، همچنان در افراد آدمی وجود دارد و بنابراین اصطلاك میان افراد و جوامع انسانی، پیوسته اجتناب ناپذیر و طبیعی خواهد بود؛ پس ما دایما در عرصه ی پیكاری نظیر پیكار كربلا هستیم.

این پیكار در همه جا و در همه شؤون و مظاهر زندگی خصوصی و عمومی: در خانواده، در مدرسه، در بازار، در اداره، در مسجد... و در بین كلیه اصناف و طبقات، از بزرگ و كوچك، عالی و دانی وجود دارد. عبارت معروف: «كل ارش كربلا و كل یوم عاشورا» ناظر به همین حقیقت است. اما توجه به این حقیقت، آدمی را در برابر جلوه های فریبنده ی انحرافات اخلاقی و طغیان غرایز منحرف، مطمئن و آرام می كند. شخصی كه به ناموس عالم آشنا باشد و اثر دیرپای حق و حقیقت را از جریان كربلا بیاموزد، هر چند كه باطل ها و دروغ ها، خود را به قالب حقیقت و راستی درآورند و یا روزگار تركتازی فریب و ریا و ظلم و ستم به طول انجامد، هیچ گاه فریب نمی خورد و برخود نمی لرزد و در راه حق نمی لغزد.

اگر در این درس بزرگ را از سرگذشت پرشور كربلا فراگیریم، می توانیم زندگی خود را بر مبنای متین و خلل ناپذیر استوار كنیم. اینك زندگی ما مبنا ندارد و ما مردمی اصولی نیستیم و ایده و عقیده ی ما در زندگی، به خوبی روشن نیست، هر روزی به رنگی درمی آییم و عقیده ای می پذیریم و به دنبال نغمه ای می رویم و زیر


پرچمی گرد می آییم؛ [1] و این همه دلیل بر آن است كه، از گوهر گران بهای امام، برای پایه گذاری یك زندگی صحیح و اصولی، بهره مند نشده ایم. این فقر اخلاقی و ضعف عقلانی و نادرستی اندیشه است كه ما را با در دست داشتن سرمایه های گران، این چنین بیچاره كرده است.

ما این همه، داستان كربلا را گوش كردیم، ولی هیچ نیندیشیدیم كه سرزمین ما نیز سرزمین كربلا و روز ما نیز روز عاشورا است! ما فریب باطل را خوردیم؛ دچار تزلزل شدیم و برخلاف حق قدم برداشتیم، در حالی كه پیوسته انقلاب كربلا ما را به پایمردی و آزادگی فرامی خواند. انقلاب كربلا به ما می آموزد كه باید ایمان داشت و مردم بی ایمان به جایی نمی رسند. انقلاب كربلا به ما می آموزد كه حق و حقیقت، چون بر پایه ی نظام دایمی عالم استوار است، همیشه پیروز و غالب است و پیروان باطل با همه مكر و فریب، اساس عالم را نمی توانند دگرگون كنند. انقلاب كربلا به ما می آموزد كه در میان این همه نزاع و كشمكش، عده ای روشن دل و بلند نظر، مال و جان و هر چه را كه دارند فدای حق و حقیقت می كنند و حاضر نیستند از بزرگواری و كرامت دست بشویند.

و این همه، با توجه به همان حقیقت طبایع متضاد بشری برای آدمی به صورت مسأله روز در می آید كه لازم است هر لحظه این اصول را در زندگی به كار بندد. نكته دیگر آنكه به طوری كه خواندیم دشمنان امام، با عقل و عاطفه و احساسات بشری خویش، در نبرد و ستیز بودند. پیكار نهانی نهادهای متضاد اینان نیز پایان نیافته و هم اكنون در وجود هر یك از ما نمود و تجلی می كند. در باطن هر كس، هم نیروی آزادگی و تبعیت از حق و حقیقت وجود دارد و هم میل به طغیان و فساد و ستم.

در این نبرد دایمی كه نمونه ای از نبرد نهانی دشمنان امام حسین علیه السلام است، آن كسی كه از انقلاب كربلا بهره مند شده و درس صحیح گرفته باشد، مانند «حر»


می شود و به صف حق می پیوندد و میل به طغیان و فساد را در وجود خویش سركوب می كند. و آن كسی كه تن به عصیان و فساد می دهد، در حقیقت با حق درونی خویش به جنگ و جدال پرداخته است. در باطن هر كدام از ما جلوه هایی از حق و نمایش هایی از باطل وجود دارد و این ما هستیم كه به هر یك، فریفته می شویم و راه خود را انتخاب می كنیم. به قول آقای راشد:

«یك امام حسین علیه السلام در وجود خود ما هست و آن، حق است و حقیقت.»

و ما بر گفته ی حكیمانه ی بالا می افزائیم كه: «اگر ما با حق و حقیقت درونی خویش به جنگ پردازیم، در حقیقت با امام حسین علیه السلام جنگیده ایم!»

مگر نه این بود كه ابن سعد دچار جاه طلبی شد و لشكریان او یا ترسیدند و یا به هوای پول به كربلا رفتند و یا من حیث لا یشعر سیاهی لشكر ستم شدند؟ بنابراین ما اگر در زندگی، نور عواطف خویش را خاموش كنیم و بر پیروی از هواهای نفسانی خویش تن در دهیم، همان كرده ایم كه آنها كرده اند و از همان راه رفته ایم كه آنها رفته اند. و خلاصه وجود ما در هر لحظه عرصه و جولانگاه پیكار دیرپایی است كه در صحنه كربلا به نحو اتم و احسن تجلی كرد و این ماییم كه یا با آزادی و حریت به صف حقیقت می پیوندیم و پیرو امام احرار علیه السلام می شویم و یا با سرافكندگی و ذلت و فروكوفتن وجدان و خاموش كردن ندای حق باطن؛ به دنبال فساد و تباهی می رویم.

زینب علیهاالسلام فرمود: یكی از لشكریان «ابن سعد» از سر ما چادر برمی داشت و گوشواره از گوشمان می ربود و در همین حال گریه می كرد. «مغنیه» ذیل نقل این داستان می نویسد: فرق این مرد با كسی كه هر چه می كند بر اساس منفعت طلبی است و پای بند به دین نیست، چیست؟» به نظر ما فرقی ندارند؛ زیرا همان گونه كه در وجود آن مرد، سودجویی و سبكسری بر عقل و عاطفه اش غالب آمد، در اینجا نیز داستان از همین قرار است.

این جریان در وجود همه ی طبقات، اعم از روحانی، اداری، بازاری، استاد، دانشجو، لشكری و كشوری، صغیر و كبیر...، همه و همه وجود دارد و هر كس هر روز مشاهده می كند كه مراحلی فرارسیده است كه میل و رغبت او به پول یا مقام یا


شهرت و یا هواهای دیگر با درستكاری و پاكدامنی او در نبرد است.

در این لحظات حساس است كه ما باید از انقلاب امام احرار و پیشوای فداكار كربلا و یاران پاكباز او سرمشق گیریم؛ دروغ نگوییم، تقلب نكنیم، تملق نگوییم. حكم به ناحق نكنیم، رشوه ندهیم و نگیریم، به حقوق دیگران تجاوز نكنیم و خلاصه هر چه وجدان پاك ما بدان حكم می كند عمل كنیم. مگر نه این است كه همه ی این انحرافات، بر اساس سود جویی و منفعت طلبی است؟

به دنبال این درس؛ درس دیگری است و آن این است كه: هیچ كدام از ما در زندگی تن به پستی و ذلت ندهد و ستم نكشد و در برابر ستمكار به پا خیزد. این جریان نیز در تمام مراحل زندگی ما به چشم می خورد؛ در ده، بخش، در شهرستان، در مركز، در همه جا و در بین همه طبقات به مقتضای همان انحرافی كه در گذشته از آن سخن گفتیم ظلم ها و ستم های كوچك و بزرگ رواج دارد.

كسی كه با روح سهل انگاری و گذشت و تسامح از حق مشروح خود چشم بپوشد و تن به قضا دهد و برای احقاق حق و دفاع از حقیقت به پا نخیزد، بر خلاف مكتب انقلاب حسینی علیه السلام گام برداشته است. این مسأله، از محیط كوچك خانواده شروع می شود و هر چه از خانه پا به بیرون می گذارد، دامنه دارتر می شود تا به جامعه ی بشری بسط می یابد.

ستم های كوچك در محیطهای خانواده و مدرسه بر اثر ستم كشی های مردمان فرسوده حال و سست عنصر رواج می یابد و دامنه پیدا می كند و وقتی در عرصه ی پهناورتری عرض اندام می كند، به صورت روابط ظالمانه و مظلومانه ی دولت ها و امت ها و روابط استعماری و استعمار زدگی دولت های زورمند و ملل ضعیف درمی آید. این، همان زورگویی كوچك محیط خانواده و یا مدرسه و یا اداره است كه به تناسب محیط پرورش یافته و رشد كرده و به صورت استبداد و استعمارزدگی دولت های زورمند و ملل ضعیف درمی آید. این، همان زورگویی محیط كوچك است كه پرورش یافته و رشد كرده و به صورت استبداد و استعمار در آمده است.


ستم كشان و استعمار زدگان نیز همان فرسوده ها و سست عنصرهایی هستند كه در احقاق حق های كوچك، تسامح و گذشت داشتند و این روحیه در آنها عجین شده تا بدین صورت در آمده است. روحیه ی تك تك افراد بی رشد بود كه كنار یكدیگر قرار گرفت و به صورت اجتماعی نكبت زده و ستم كش و بینوا درآمد. درس ما از قیام امام حسین علیه السلام تنها ایستادگی در برابر ستم های بزرگ نیست، هر كدام از ما در محیط زندگی خصوصی خویش با ستم های كوچكی از ناحیه آشنایان و دوستان و یا كسانی كه نسبت به ما برتری دارند، مواجهیم و اهمیت نمی دهیم و سكوت می كنیم.

درست است كه هر چه ستم افزون تر باشد، گناه ستم كشیدن نیز افزون تر است؛ ولی باید بدین حقیقت توجه داشت كه ستم كشی های كوچك كه به نظر ما ارزشی ندارد نیز، از آن رو كه زیربنای كاخ بیداد و ظلم است، گناه بزرگی است كه كوچك شمرده می شود. تا ما یكدیگر را استعمار می كنیم و به یكدیگر زور می گوییم و درصدد تضییع حقوق یكدیگریم و از هم كلاهبرداری می كنیم؛ دیگران نیز ما را استعمار می كنند و زور می گویند و حقوق ما را ضایع می كنند.

درس یك فرد در محیط خود از قیام امام علیه السلام این است كه زیر بار هیچ زورگویی از هیچ مقامی نرود و در برابر حق مشروع خود ولو كوچك باشد، حرف بزند و دفاع كند. درس جامعه نیز همین است كه در خانواده ی بزرگ بشری، حق خود را از ستمگران بین المللی بگیرد و سرافراز و سربلند زندگی كند. اگر این درس گران بها را از مكتب انقلابی حسین علیه السلام گرفتیم، قطعا به راه صلاح و رستگاری گام زده ایم. این درسی است كه اگر ملل استعمار زده و مخصوصا كشورهای اسلامی فراگیرند، روزگار مجد و عظمت خود را از سر خواهند گرفت. به قول مرحوم آیت الله خالصی (ره): «پنجاه میلیون مسلمان روسی و چندین میلیون مسلمان چینی باید از حسین علیه السلام درس بگیرند» «شهادت یك میلیون مسلمان الجزایری، شرف و عزت است و آوارگی اعراب فلسطین ننگ است. مرگ الجزایری ها؛ زندگی حقیقی و زندگی


فلسطینیان، ذلت و مرگ حقیقی است.» [2] .

شعار جاودانه ی امام «ان الحیوة عقیدة و جهاد» باید در روح همه ی ما نفوذ كند و زندگی را جز در پرتو عدل و داد و راستی و درستی و عزت و سربلندی نخواهیم. ممكن است ما این درس را در مكتب های آزادی خواهی و ضد استعماری رهبران دیگر دنیا هم فراگیریم و حتی آنها كه به اصل دین، پایبند نیستند نیز بتوانند منبع الهام بخش ما برای شهامت و حریت باشند؛ ولی فرق اساسی مسأله در عنصر الهی قیام امام حسین علیه السلام است.

صدق و راستی در هر مبارزه و در هر دفاع، حقیقتی است كه باید از آن الهام گرفت؛ ولی قیام های مذهبی عنصر دیگری دارند كه سطح آنها را بطور غیر قابل قیاسی بالا برده است و قیام امام علیه السلام، چون سراسر، دارای این عنصر اصیل بوده است بر سایر قیام های مذهبی نیز چنان كه گفتیم، امتیاز یافته است.

آیا اگر حقیقتی والا و بزرگ در جهان وجود داشته باشد كه مسیطر بر تمام عالم و مدبر كلیه كاینات و موجودات باشد، آن گاه قیامی كه در تحلیل نهایی، در جستجوی او باشد و برای به كار بستن فرمان و دستور او انجام شود؛ بسی والاتر و بالاتر از نهضتی نیست كه از این مزیت اصیل انسانی كه ابدی و لانهایت است، برخوردار نباشد؟

درست است كه مكتب خدا نشناسان نیز احیانا مردمان را در راه دفاع از حق خویش حتی برای كشته شدن آماده می كند و این روحیه را به درستی و حقیقت در این مردم نیز می توان یافت، ولی توجه به ارگانیزم روحی یك خداشناس انقلابی نشان می دهد كه وی در آغاز و انجام، سراسر برای خدا می كوشد و به ابدیت چشم دوخته؛ از مبدیی كه سراسر قدرت و نیروست، نیرو می گیرد و خود را به مبدأ جهان وابسته می داند و می فهمد كه گم نمی شود و از بین نمی رود و مرگ را نابودی نمی داند و بلكه معتقد است؛ مرگ، یك مرحله ی انتقالی از این جهان، به جهان ابدی است و خویشتن را برای ورود به جهان نور و فضیلت آماده می كند. او در عین اینكه


در برابر ستمگر، صریح و قاطع و شكست ناپذیر است، ولی دلی مالامال از شوق و محبت و شور و نشاط دارد و اینها مزایای عجیبی است كه خدانشناس انقلابی فاقد آن است.

ممكن است، نترسیدن از مرگ را در هر یك از مكتب های انقلابی جهان فراگیریم؛ ولی تا مقهور هیجان و عصبانیت و خشونت نشویم و به اصطلاح روی یك دنده نیفتیم و در واقع به خودمان تلقین نكنیم، آمادگی نخواهیم داشت و در این صورت نیز مرگ برای ما «لذت بخش» نخواهد بود. این مزیت مكتب های مذهبی است كه معتقدین به آن در راه عالیترین ایده ای كه ممكن است یك فرد بشر داشته باشد یعنی «خدا» و «حیات جاودان»، جان می دهند.

بحث از اینكه آیا این ایده، مقرون به صواب است یا خیر، مطلبی جداگانه و اصولی است؛ ولی منكرین خدا نمی توانند انكار كنند كه در هر صورت، خدا پرستان، بر اساسی روشن تر و نشاط آمیزتر و با روح بلندتر و سبكبال تر به استقبال مرگ می روند و این همان آیینی است كه انقلاب كربلا و رهبر آزادی بخش آن، حسین بن علی علیه السلام مردم جهان را بدان فرامی خواند و طرح جدیدی است كه فرا راه جویندگان حقیقت و رزمندگان سربلند گیتی قرار می دهد.

برای انقلابیون خداشناس و خدانشناس، در قیام الهی امام حسین علیه السلام، درس دیگری وجود دارد و آن، پیروی از نقشه و تاكتیك صحیح و ارزیابی كلیه جهات قضایاست. ما از قیام امام حسین علیه السلام این نكته را فرامی گیریم كه اقدام و قیامی كه برای برقراری عدل و داد، و بر ضد استبداد و ستم و براساس انگیزه ی حق جویی و آزادگی به وقوع می پیوندد، در صورتی به هدف می رسد كه از رویه و نقشه صحیح برخوردار باشد.

اگر خواننده ی هوشمند ما آنچه را كه اجمالا در این كتاب مطالعه كرده، با مطالعات بیشتری از متن جریان كربلا تكمیل كند، خواهد دانست كه تمام آنچه امام حسین علیه السلام عمل كرد، با فكر و تدبیر قبلی بوده است... فی المثل او می توانست همان


شب اول كه مسأله بیعت با او مطرح شد، صریحا و با تندی از بیعت سر باز زند و به دعوا و جدال پردازد و همانجا دستگیر و زندانی یا حتی كشته شود؛ ولی او مقهور احساسات تند و افكار خام نبود.

او می خواست با توجه به اوضاع زمان و شخصیت خویش و استفاده ی از هر راه احتمالی و دست زدن به هر اقدام صحیح سیاسی، یا اوضاع را قبضه كند و یا اگر شكست می خورد، خونش به هدر نرود و موج عظیمی در جهان اسلام به وجود آورد. حركت او از مدینه كه موجب شور و هیجان و گفتگوهای فراوان مردم شد، حركت او از مكه در موقع حج كه در بین كلیه حجاج با تعجب فراوان تلقی شد، نامه های او به كوفه و بصره و اعزام نماینده به كوفه، و گفتارهای بین راه او، همگی از یك نقشه حساب شده حكایت می كند و علاوه بر اینها، برداشتن اهل و عیال و ماجرای اسارت پس از شهادت، كه دامنه قیام را توسعه ی فراوان بخشید، آموزنده ی این حقیقت است كه مردمان انقلابی و آنان كه می خواهند به مقتضای حریت و آزادگی دست به انقلابی زنند و بر ضد یك رژیم خاین و مستبد به قیام پردازند، بایستی از راه صحیح وارد شوند و كارهای خود را با شرایط موجود منطبق سازند. و از آن رو كه زمان و مكان، نقش اساسی را در تعیین نوع تاكتیك و نقشه، بازی می كند. بنابراین، شرط اول دست زدن به انقلاب، دریافت روح زمان و توجه به شرایط محیط است و این نكته، حقیقت دیگری به دنبال دارد و آن این است كه یك قیام دیرپا و پر دامنه، باید به همراهی افراد فداكار و دست از جان شسته صورت گیرد.

اگر تمامی افرادی كه با یك رهبر انقلابی همكاری نزدیك دارند، از خلوص و صمیمیت برخوردار بودند و اگر وارثین و بازماندگان یك انقلاب، همان ایده و عقیده و همان اخلاص و صمیمیت را داشتند كه رهبر از دست رفته و یاران او داشته اند و از جان و دل در تعقیب هدف او كوشیدند و به تبلیغات صحیح پرداختند، انقلاب به نتیجه می رسد؛ ولی اگر اغراض نهضت كنندگان با یكدیگر فرق داشت و ایده های گوناگون، جمعیتی را موقتا به هم پیوند داد، انقلاب نضج نمی گیرد و به ثمر نمی رسد.


شما فكر كرده اید كه عظمت روحیه ی یاران دلیر و مخلص امام حسین علیه السلام و شجاعت و حریت بازماندگان او در تبیین هدف قیام او، چه نقش اساسی ای را بر عهده داشت؟ مسلما اگر اینها همه نبود، امام علیه السلام در هدف خویش كامیاب نمی شد.

تذكر این نكته نیز ضروری است كه: دانشمندان امروز جهان؛ به مسأله حس و تجربه و آزمایش، عقیده ی فراوان دارند و این مسأله را اساس دریافت حقیقت و شناخت واقعیت می دانند.

جریان پر شور كربلا و اثرات جاویدان این قیام، از دیدگاه دانشمندان تجربی و افكاری كه خیره ی آزمایش و شهود است، نیز بسیار آموزنده و عبرت انگیز است.

انقلاب كربلا، به عنوان آزمایشی است كه در صحنه ی تاریخ بشری، پیشروی حق و شكست باطل را بطور روشن مجسم كرد و كدام تجربه و آزمایش و حس و شهود از آن بالاتر كه عظمت امام علیه السلام و ایستگاه عظیم او، از نیروهای محركه چرخ تاریخ اسلام شد و توانست فریاد حق طلبی و عدالت خواهی را از میان امواج تیره ی ظلم و ستم، به گوش جهانیان برساند. آیا طرفداران حس و تجربه، ماجرای كربلا را درس آموزنده ای برای دریافت حقیقت نمی دانند؟

ما كه داستان انحصاری قیام امام شهیدان علیه السلام را برای جهان امروز، به عنوان یك مكتب جدید انقلاب می شناسیم و به وجود آورنده ی این نهضت تاریخی را «حماسه ی تاریخ» می نامیم، به این نكته توجه داریم كه افكاری در جهان وجود دارد كه در اساس، با ایده عقیده ی امام حسین علیه السلام موافق نیستند و تنها او را از نظر آزادگی و حریت و مبارزه با استبداد می ستایند.

با توجه باین نكته است كه ما معتقدیم: حتی آن دسته از مردم جهان كه دارای چنین افكاری هستند، می توانند با مقیاس های خودشان ماجرای كربلا را بررسی كنند و به سراپرده ی حقیقت راه یابند.

برای تكمیل این بحث سطور ذیل را از قول راشد و علایلی نقل می كنیم:


آقای راشد می گوید:

«منشأ تمام فضایل، حس احترام ذات و مناعت طبع است كه آدمی خویشتن را محترم شمارد و به كارهایی كه مخالف شأن و یا عقیده و دینش باشد تن در ندهد. این حس، باعث شرافت آدمی است و فضایلی به بار می آورد. آدمی زاد می تواند بسیار قوی باشد كه هیچ یك از پیشامدها وی را از پا در نیاورد.

تمایلات نفسانی انسان و ترس او از گم شدن یا كم شدن، اگر آن تمایلات در آدمی مسدود شد، مظاهر بهجت زا یا وحشت افزای جهان در او اثر نمی گذارد و یكی از آرزوهای انسان، قدرت است، بر اثر توجه به خدا، شخص، خود را قوی خواهد دید و بی نیاز از خلق.»

علایلی در این زمینه می نویسد:

«حسین، نگهبان ما و تا آخرین نفس در فكر شرافت ما بود. به ما یاد داد كه چگونه باید برای هدف دینی كار كرد. زعیم دینی باید اراده ی ثابت داشته باشد و هرگز نرم نشود و تسلیم باطل نگردد. امام علیه السلام، خودشناسی را به ما یاد داد كه چگونه ذاتیت خود را بشناسیم و به جز خود به هیچ كس اعتنا نداشته باشیم و این نه انانیت و خود خواهی است. كسی كه استقلال خود را نفهمد، وجود خود را نفهمیده، خودشناسی همراه كرامت است چون با وجدان آمیخته، خدمت به مصالح عامه را از حسین علیه السلام آموختیم. درس حسین علیه السلام این است كه دفاع از مقصد ممكن نیست جز آنكه مقصد، جزء روح و جان شخص مدافع گردد و معلوم است كه چقدر سخت است. او صورت یك پیشوای جنگ آور است كه هرگز از میدان برنگشت. حسین علیه السلام به ما آموخت كه چگونه مبادی را گردن نهیم و حراست كنیم و آموخت چگونه عقیده را تقدیس و از آن دفاع كنیم؛ به ما آموخت چگونه بمیریم و چگونه با كرامت عقیده زندگی كنیم.» [3] .


[1] اين نگارش، نمايشگاه زمان نگارش كتاب است: 1344.

[2] و شما هر رديف ديگري خواستيد بر جمله ي بالا عطف كنيد! - ظمنا آمار مربوط به سال نگارش كتاب است.

[3] تاريخ الحسين، ص 304.